آقا این بی پولی هم بد دردیه ها !!!آدم نمی تونه دو تا فیلم بگیره بذاره روی این دل وامونده !!!
نشصته بودم فکر می کردم که بهترین اثری که خوندم و مناسب که فیلمش کرد چیه ...به این نتیجه رسیدم که اگر این کتاب استخوان خوک و دست های جذامی رو بتونیم به صورت فرانسوی بومی سازی کنیم و بعد هم بریم توی فرانسه یا سوئد درستش کنیم چیز خوبی ازش در میاد، فقط باید فکر کرد کی رو باید بذاریم جای خانومه که ملت رو می برد توی فریزر...
اوج غیرت این پسرای توی سیصد و شصت این تستیمونیال است:
in dokhtar e googooly ke mebined naz , khanoom , ba shakhseyat va khaile ham ba vafast ye ke az dostaye khoob e man e behesh bad negah kone cheshato dar meyaram boro biroon digeh basteteh khaile mondy to pagesh :-* :डी

واقعا که ترکونده غیرت رو !!!
پ।ن: همه ی نوشته ی این بند ه خدا یک ور اون که گفته با وفاست یک طرف...خوبه نگفت :مثه سگ باوفاست لعنتی!!!

گذر از ...؟

سال 76 ،اون زمانا که ما هنوز دهنمون بوی شیر می داد ،اگه هنوز یادتون باشه یه آقای خوش تیپی رییس جمهور شد।البته این اتفاق اصلا مورد بحث ما نیست و ما فقط از این قضیه به عنوان یک مبدا تاریخی استفاده می کنیم مثل اون سالی که پیامبر هجرت کرد یا مثلا سال 85 که سالی بود که کیک زرد کاملا عمل اومد یا...و از این جور سال های سرنوشت ساز که روی زندگی ما خیلی تاثیر داشتن و اینا...حالا ما چهار سال می ریم جلو و به زمانی می رسیم که اون آقاهه حالا دوباره تونست با استفاده از چشمها و لب و دهن خشگلش دو باره ملت رو خام کنه و رییس جمهور بشه ...و البته ما کاری با اون سال هم نداریم ...سال بعدش ولی اتفاقی افتاد که عجیب این چند سال تاثیرگذار بود.
در پنج سال بعد از حماسه ی دوم خرداد (تقریبا...یکی دو سال این ور اون ور داره...یکی زود یکی دیر...)بعضی از طرفدارای این مرد خوش تیپ فقط به این دلیل که وقتی اونها می خواستن آقاهه بهشون امضا نداده ، همه ی عکس هایی که از این آقا به دیوار های خونشون کنار براد پیت و مونیکا بلوچی زده بودن رو از دیوار پایین اوردن و پاره کردن...این مراسم که از اون سال داره به طور مداوم در دوم خرداد تکرار می شه ، تبدیل به یک مراسم آیینی شد و بر اون اسم گذر از خاتمی گذاشتن...
اما باز هم اشتباه کردید اصلا بحث ما این هم نیست . بحث ما تاثیرات فرهنگی گذر از خاتمیه که بعدا پدیده ای رو به وجود اورد که من اسمش رو می ذارم : پدیده ی گذر یلخی .
از روزی که اولین بار تز بسیار مطالعه شده و مصلت اندیشانه ی گذر از خاتمی رو به رو شدیم ، فهمیدیم که ماجرای گذر کردن محصول امروز و دیروز نیست و در فرهنگ غنی ما عقبه ای بس هولناک داره!
ما دوهزارو پونصد سال حکومت شاهنشاهی داشتیم که لیبرال های عزیز وطن به اون می بالند.توی اون دو هزار و خورده ای سال حداقل هزاز تا شاه توی این خاک مقدس حکومت می کرده که حداقل هفتصد تاشون با گذر کردن از قبلی به پادشاهی رسیدن .
این آخریا هم که ممرض به حکومت رسید و به طور ناگهانی همه ملت به این نتیجه رسیدن که کشور داریشون از ممرض بهتره و از ممرض گذشتن.
اما مشکل اصلی همین اواخر شروع شد .مردم فقط دیده بودن که توی سیاست رقبا از هم گذر کنندوخودشون هم هرکدوم سابقه ی گذر از یکی رو داشتن ولی کم کم به نکته ی جدیدی رسیدن ،پنج سال بعد از اون هزارو سیصدو هفتادو شش سالی که از هجرت پیامبر می گذشت مردم کم کم با چیزهای جالبی رو برو شدند!
اصلاحات طلبانی که می خواستند از سردمدار اصلاحات بگذرند،تئوریسین هایی که قبلا از هر حرف شیخ شون جزوه برمی داشتند و حالا می خواستند از تئوریسین اصلاحات عبور کنند، دموکرات هایی که می خواستند از جمهوری گذر کنند، دانشجویان اقتصادی که دستشان به جایی رسیده بود و می خواستند از سردار سازندگی عبور کنند و ... اما چیزی که می خواهم بگویم این است که قضیه فقط سیاسی نیست ... داستان ادامه دارد تا بچه شاعرانی که از حافظ می خواستند گذر کنند و سرعتش که زیاد شد از نیما هم گذر کردند ، بچه طلبه هایی که تا دیروز وقتی می گفتند ملبس قند توی دلشان آب می شد و حالا می خواستند از رهبر و امامشان هم گذر کنند،بچه فیلسوف هایی که دیگر از افلاطون و سقراط هم می خواستند گذر کنند ، سروش که دیگر جای خود دارد ، بچه فیلمسازانی که تا به حال پایشان را از میهن عزیز بیرون نگذاشته اند و نمی دانند در جهان غیر از اسکار جشنواره ی دیگری هم هست و می خواستند کیارستمی گذر کنند ، ورزشکارانی که گل نزده شب ها خواب گذشتن از دایی را می دیدند ،جوجه بازیگری که بازیگران گذشته را دوچار یکنواختی می بیند و همه شامل گذر ،خوانندگانی که تار را چون گیتار برقی می زنند و می خواستند که از ناظری گذر کنند و ...و این قدر می گذرندو می گذریم که نگو...
اما از آنجا که من از اون منتقد ها که تخریب می کنند نیستم و نظراتم سازنده است ، راه حا رو هم می تونم بهتون بگم.راه حل ساده است .کمی از این اعتماد به نفس خود کم کنیم .کمی مطالعه کنیم واطلاعات داشته باشیم و همین جوری زر نزنیم !کمی هم به گذشته نگاه کنیم و ببینیم تا به حال کدام گذر یلخی موفق بوده که ما دومیش باشیم ؟ کمی هم اگر انصاف داشته باشیم ، دیگر همین طوری از کسی گذر نمی کنیم ...و جدا این پنج شیش سال این قضیه داره بد تر می شه و دنیا هرکی هرکی تر...!!!
خدا دنیا را در هفت روز آفرید، من این جا را در هفت دقیقه درست کردم ...خودتان قضاوت کنید که کدام قوی تریم ...:)
من این جا می نویسم چون دیشب وقتی می خوابیدم یهو به این نتیجه رسدم که دوباره وبلاگ داشته باشم...:)