Lily Aldrin: So instead of an acoustic guitar, we're having a harp player. My mother owes someone money, and his daughter plays the harp.
Barney Stinson: Is she hot? Because then I can cross "harp player" off my list.
Ted Mosby: How long is this list?
Barney Stinson: I'm not telling you how many pages my list has. I'm not crass.
Lily Aldrin: It doesn't matter anyway, because she's pregnant.
Barney Stinson: Good. That way I can cross two things off my list
استاد از کودکی با سینمای اروپا آشنا بود؛در ده سالگی بادیدن فیلم های برگمان فقید در خود میل شدیدی به سینمای اروپا یافت که البته بعد ها بادیدن فیلم های گاسپر نوئه در چهارده سالگی، این میل به عشق تبدیل شد. در پانزده سالگی نتوانست در برابر وسوسه دیدن فیلم های برتولوچی مقاومت کند. شانزده ساله بود که از دیدن سیمای هلند هم سود بود، ولی آشناییش با سینمای اسپانیا در هفده سالگی و دیدن فیلم های فرنان گومز بود، او در هجده سالگی متوجه شد بهتر بود این آشنایی را هشت سال به تعویق می انداخت و از هجده سالگی با سینمای غالب در اروپا آشنا می شد. استاد هم اکنون به نقد و بررسی فیلم های معنا گرا تر مثل : در وی آی پی، رویا پردازان آمریکایی، شبانه های آمریکایی ، مادری که دوست می داشتم می پردازد.

او بر این که لیرتی و فریدم هر دو به معنی آزادی هستند صحه گذاشت ولی توضیح داد که آن دو این یوز و حتی موست کیس متفاوت هستند، چرا که جینیونِ لیبرتی، فرنچ و اوریجینِ فریدم انگلیسی است...او توضیح نداد که بین آزادی فرانسوی و انگلیسی چه تفاوت هایی است ولی مریدان پذیرفتند که تفاوت بسیار زیادی بین این دو است...