رادیو روشن است و یک ساعت است که دو نفر دارند حرف می زنند...موضوع برنامه تا دسته تخیلی است..." در این روزهای میلاد با سعادت؛ شورمان با شعور همراه باشد..."
1)
-اگه یه دختر برات پیدا کنیم، دست از درس خوندن بر می داری؟
-هارد اکسترنال هم داره؟
*یکی من رو جمع کنه از روی زمین...

2)
-یک سوال خصوصی داشتم...
-بپرس
-کی برنامه دارین ازدواج کنین؟
-دو تا چهار سال دیگه...
-نمی شه حالا ازدواج کنین...این دوستت شورش رو در اورده...خیلی درس می خونه...
*باید بهش می گفتم
استاده داشت با آب و تاب شرح می داد که توی زبون برنامه نویسی نمی دونم چی چی که ده ساله منقرض شده، در موقع کامپایل فلان مشکل پیش میاد یا موقع لینک. من هم عقب کلاس خواب بودم. این خواب که می گویم یک نشئگی خاصی است، هم می بینی و هم می شنوی ولی ریلکسی، بین خواب و بیدار یک چیزی است که فقط پنجشنبه ها سر کلاس طراحی زبان می شه تجربه اش کرد، حتی با خوابیدن سر بقیه کلاس ها هم فرق داره.
آره...بعد یکهو چشمم افتاد به موهای فرفری دختره که ردیف جلویی نشسته بود و داشت با دقت خاصی به استاد نگاه می کرد چه طور این همه وقت بهش دقت نکرده بودم، پوست تیره ولی از آن ها که دوست داشتنی اند...رنگ شیرشکلات داغ که از رویش بخار بلند می شود، چشم های مشکی، معنای واقعی چشم آهو و موهایش که فر بود و لرزان...
بعد کاش این کلاس لعنتی همین الان تمام می شد...من بودم و او و دیوار های کلاس و البته صندلی ها...می نشستیم حرف می زدیم و بعد یک لحظه من فراموش می کردم هرچه که محافظه کاری در وجودم هست، هر چه ترس است و می افتاد آن اتفاق . چند دقیقه گذشت و من صدها روش مختلف را برای روی دادن اتفاق در ذهن گذراندم. دیگر نمی شد تحمل کرد...
-کسی می دونه چرا موقع کامپایل بهتر از لینکه؟
من می شنوم ولی نمی فهمم...من استاد را نگاه نمی کنم، دختر ردیف جلویی را نگاه می کنم...و آرام می گویم : همون قضیه ی مولتی پراگرمر دیگه...
استاد لبخند می زنه ومی گه : یکی داره درست می گه ...؟
من این بار آرام تر همان قبلی را تکرار می کنم و به موهای رقصنده دختر بر صورتش نگاه می کنم و استاد می گوید : آفرین و آفرین را سه چهار بار تکرار می کند و من آن صحنه را در ذهن هزار بار تکرار می کنم و او راه می افتد به طرف لیستش تا علامتی بگذارد تا آخر ترم حال اساسی به ما بدهد...و من هنوز به چشم های مشکی اش نگاه می کنم و فکر می کنم چه طور باید این فاصله نیم متری را دو ساعت دیگر تحمل کنم....


MUSE-UPRISING
They will not force us
And they will stop degrading us
And they will not control us
We will be victorious, so come on
سه حکایت بی ارتباط و پند آموز که هر کدوم توشه ای برای عمری زندگی داره، اگر اهل تدبر باشید.

1) به دختره می گم: از اون دوستت "بهار" چه خبر؟ می گه : خوبه ...یه دوست پسر جدید هم پیدا کرده که "اس ال کا" داره، خیلی هم خوشتیپه...و برمی گرده به سمت دختر کناریش و کشدار، می گه : نه ؟؟؟؟
بغلی دستی هم با عجله و دستپاچه می گه : آره دختره خیلی ..... پسره خیلی خوشتیپه ...واقعا از بهار سره...اصلا بهار کجا و اون کجا....
بعد خیلی معصومانه و البته حسادت می گه : چرا ما از این پسرا گیرمون نمی یاد؟...
چایی رو میزارم روی میز و از خنده ولو می شم روی زمین...
2)

yalda:
‫وقتی که دختره صداقت بی نظیر خوزه رو میبینه‬
‫تاب نمیاره و شب قبل از ازدواج میگه که‬
‫تو حقت خیلی بیشتر از این حرفاست‬
‫و میره‬
‫شب عروسی میره ( ریچل گرین ه؟)‬
‫بعد ها توی یه ایستگاه قطار تو وین دیده بودش‬
Nazli:
pas kheili kharejam mire (man alan dastam zire chooname daram az hasooodi be doos pesaret mimiram)
yalda:
‫میگه 10 ماه کار 2 سال سفر‬
‫البته بینش هم تفریح زیادمیکنه‬
‫توی همین ایران‬
‫اون دو ماه رو میره قاره های مختلف رو میگرده‬
Nazli:
mige hichja iran nemishe?
yalda:
‫همه جای دنیا دوس داره‬
‫نوبت توهه‬
‫:دی‬
‫همه جا رو گشته اما نظرش اینه که این کشورا و قاره ها فقط واسه دیدن خوبن‬
‫هیچ جا ایران نمیشه :دی‬
Nazli:
dooos pesare man esmesh kiomarse moradiye kermaniye
amooosh mishe hooshang ke doooste pouyane
vali be pouan nago chon nemikham bedoone
yalda:
=)))))
Nazli:
daeesh kiomars pour ahmade
Nazli:
kolan az in khoonevade maroofan, ke hamsihe doro bareshon sholoooogh boooode o hamash adame marooofoo ina
vase hamin kolan dooos nadare kesi bedoone

3) دختره ساعت های زیادی از عمرش رو گذاشته بود تا به من ثابت کنه که کلا خیلی کوله و اصلا اعتقادی به دوست دختر و پسر و این چیزا نداره و از این گلواژه ها....بعد ساعت ها وقت می ذاشت که بنده در حال خوردن قهوه بهش بگم که خصوصیات اخلاقی فلانی چیه و فلانی پولدارتره یا بیساری، اگه اون روز فلان کسک ول کرد رفت یعنی کجا رفت...فلانی که رفت با موبایل حرف بزنه با موبایل دوست دختر داره یا نه...یک بار گفت:
-محمد دوست دختر داره؟
-آره...تابلوئه...
-نه بابا...امکان نداره...
-ای بابا داره یعنی می خوای بگی من بعد این همه سال نمی دونم که دوستم دوستم دختر داره یا نه...فکر کنم اصلا بشناسی دختره رو...
-یعنی سارا(دوست صمیمیشون)؟ (این یعنی همون حس زنانه اش همه چی رو بهش گفته بنه بابا امکان نداره ... این دختره که خیلی ....(هم این فرد و هم قبلی بعد از خیلی جمله اشون رو تموم نکردند!!!فکر کنم دخترها فقط می دنن که باید چه جوری جای خالی رو پر کنن) نه بابا محمد خیلی سره از سارا ...امکان نداره همچین حماقتی بکنه...(فقط لحن رو داشته باشین...:دی)
-حالا که کرده...
- نه بابا دختره هم که تیریپ اسلامی ایناس که...
- خوب فکر کنم که اونم همین رو می خواد دیگه...
-نه بابا امکان نداره ...اشتباه می کنی...
-باشه غلط کردم...
-یعنی واقعا این محمد یک احمق به تمام معناست... این دختره هیچی نداره... محمد فکر کنم کمبود محبت داره ... اصلا ولش کن...

دو ماه بعد از یک پروسه واقعا باور نکردنی که نشان دهنده توانایی بانوی ایرانیه، جای خانوم بالایی با سارا خانوم عوض شد و فقط خانوم بالایی کم مونده بود که وسط خیابون به محمد ما اقتدا کنه...



Wanton Woman Posters


در حمایت از زندگی خصوصی:دی

Bussing & kissing both differ in this
you buss your wanton, but your wife you kiss


نمی دونم روی علف بودن یا نه ولی صدای آهنگ ضعیف بود و صدای اون ها هم گنگ. فقط چند تا آخ کوچیک و جیر جیر تخت....و بعد خنده برای چند دقیقه و پیاپی...یکی این می گه و اون می خنده و یکی اون می گه و این می خنده...نمی دونم روی علف بودن یا نه ولی دختره پرید توی بغل پسره...با هم افتادن روی تخت... بووووووووووم.....تخت شکست...
صدای خنده ممتد شد...آن ها آن طرف و من این طرف دیوار...


Muse
Unintended

See On YouTube

You could be my unintended
Choice to live my life extended
You could be the one Ill always love
You could be the one who listens to my deepest inquisitions
You could be the one Ill always love

Ill be there as soon as I can
But Im busy mending broken pieces of the life I had before
خدای عزیز
چند وقتی است که موهبتی به من ارزانی داشتی که خواب هایی خفن و باور نکردنی ببینم...باشد پیغام را گرفتم...ولی باید چند نکته را خدمت شما عرض کنم: اول این که آن که تعبیر خوابم می شد که با او آشتی خواهم کرد را می خواهم سر به تنش نباشد، این را فعلا داشته باش تا بعد...اگر هم یعنی بلای بدی سرش می آید، آنقدر ها هم از او بدم نمی آید، اصلا بابا مگه خدایا امورات دنیا وقت می گذارد برای شما که این بنده خدا را بیندازی روی اعصاب ما؟خوب به کار دنیا برسید، همین ایران الان کلی کمک نیاز دارد.
دوم آن که آن خبر سیاسی که در خواب گفتی کمی قدیمی بود، درست است که من نمی دانستم و الان سرچ کردم و فهمیدم قبلا اتفاق افتاده ولی خدا این خبر مثل این که ماله نوزده روز پیشه...نمی شه خبر های آتی رو بگی ؟
سوم این که آن یکی خواب را هم فهمیدم چرا فرستادی...من برای آن بنده خدا نمی توانم کاری بکنم...چند وقت پیش دیدمش و فهمیدم تعبیر خواب چه بود...اصلا تعبیر نداشت...خود خواب بود...باور نکردنی بود ولی نابود شده بود بنده خدا...من کاری از دستم بر نمی آید این خواب را بر عهد کس دیگری بگذار...
خدایا یک خواهش دیگر هم دارم ...شما که همه چیز را می دانی لیست فیلم های ندیده من را می دانی کجاست...لطفا به جای دیدن چیزهایی که به من ربطی ندارد و نمی توانم کاری کنم یک بخش نمایش فیلم بگذار...نقد فیلمش با خودمان و برو بچه ها...
بعد هم لطفا قدرت تعبیر خوابش را هم بده که الاف نشوم...
قربان قامت رعنایتان
اتیست
بنده بعد از تجربه ای نه چندان کوتاه و نه چندان بلند و نه چندان مال در زمینه وبلاگ اعلام می کنم که لذت وبلاگ به این است که حرف مهمی نزنی...خیلی اسم افراد را نبری...خیلی سیاسی اش نکنی...خیلی هنری اش نکنی...موسیقیایی اش کردی کردی ولی خیلی کلاسیک یا راکش نکنی...خیلی روی حرف هایت فکر نکنی ولی غلط املایی ها را ادیت کنی...توی ورد ننویسی و بعد ببری کپی پیست کنی و بینش صد بار بخوانی که شد آن که می خواهی یا نه ...باز هم می گویم که خیلی حرف مهمی نزنی و این یک اصل است... زوم و دیتیلش را زیاد نکنی ولی چرت و پرت هم نگویی که کسی نفهمد...خیلی فیلم و فیلم بازیش نکنی ولی فیلم خوب هایت را نگه نداری در سینه و به دیگران بگویی...نقل قول کنی ولی کپی رایت را حفظ کنی و پست دیگران را بلند نکنی...غریب نباشی ولی اصل استتار و پنهان بودن از دید نزدیکان را حفظ کنی...از احساساتت بگویی ولی عشقیش نکنی...از حرفه ات بگویی ولیی تخصصی اش نکنی...و باز هم می گویم که خیلی حرف های مهمی نزنی...وبلاگ یعنی همین نزدیکی ها...همین زندگی ...به همین سادگی...
یک تجربه آماری نشان می دهد که فروغ های وبلاگستان زیادند و نازلی آن یکی بیشتر نیست...

Amy MacDonald

This Is The Life

See On YouTube

And you singing the song thinking this is the life
And you wake up in the morning and your head feels twice the size
where you gonna go, where you gonna go, where you gonna sleep tonight?

Where you gonna sleep tonight?