می دانید چه چیزی به رنگ ارغوان را متمایز میکند؟ یا وزارتی ها هم عاشق می شوند! ?

بعضی آدم ها ظاهر نفوذ ناپذیری دارند، نگاهشان که می کنی به خودت می گویی اصلا کسی تا حالا توی قلب این بوده است؟ بعد خوب شما که میایید یک فیلمی بسازید، نهایتش را می گیرید نشان تماشاگر می دهید که خر فهم شود، قاتلش می کنید، خنده را از ذهنش پاک می کنید، خیلی منظم و مقرراتی اش می کنید و... خلاصه از این بلاها سر کاراکترتان می آورید که مثلا بگویید خیلی آدم نفوذ ناپذیری است. بعد برش می دارید می یایید می گذاریدش جلوی یک گرجس گرلی! که نفوذ می کند و تا آن ته را می سوزاند و بنده ی خدا را خارج می کند از روال. بعد خوب فرق می کند که نقش دخترش ناتالی پورتمن باشد یا خزر معصومی. یعنی اولی با رندی دل کاراکتر بد بختتان را می سوزاند و دومی با معصومیتش...اولی مسترپرزیدنت می گذارد و می رقصد و دومی ساز دهنی می زند غم. تا این جایش را داشته باشید...

در به رنگ ارغوان، کاراکترتان دو رو دارد، هم یک آدم دست و پا چلفتی است که هر وقت می بینیدش می دانید دروغ است و هم همان کاراکتر معمول نفوذناپذیر. اینجاست که کاراکترتان پردازشش به انتها می رسد، چون دیگر غیر از آن عناصر خشونت و ... یک قابلیت مکاریًت هم هست که اصلا اعتمادی در شما به کاراکتر باقی نمی گذارد یعنی یک مرتبه بالاتر از آن کاراکترهای همیشگی سنگی را می گذارد جلویتان و قلبش را نشانه می گیرد...

نکته خیلی جالبی هم هست که از دست حاتمی کیا در نرفته است. آن صحنه قرار فرخنژاد و تهامی که کلاهش را مکشد روی سرش و میزندش...آنجا که می گوید: کارتان به جای خلوت و اینها هم کشید...یک چیزی بود در مایه های پرس و جوی محلی برای ازدواج و کارگردان یادش نرفت که برادر وزارتیم برایش مهم است ارغوان چه طور دختری است و حواسش هست که اشتباهی عاشق نشود. فکر کنم چون حاتمی کیا در به رنگ ارغوان نشان داده بود که اطلاعاتی ها هم آدم اند و عاشق می شوند، بهشان برخورده بود و توقیفش کرده بودند اگر نه خیلی این توقیف پنج ساله خیلی مسخره بود برای این فیلم...

یک بار باید سرفرصت نوشت از لذت به رنگ ارغوان دیدن بعد از این همه فیلم مزرخرف که در این جشنواره دیدیم...