زمان :ظهر بعد کلاسی که نرفتیم!

مکان: طبقه دوم فنی، کنار مرکز دیتا محلی که آنتن وایرلس کاملا...(تا دسته!)

بازیگران:اتیست، دوست اتیست ، اون یکی دوست اتیست

اتیست در حالی که نشسته و لپ تاپ را روی پاهاش گذاشته، از خنده قرمز شده و مواظب است که در حین خندیدن لپ تاپ نیفتد.

دوست اتیست شانه به شانه اون یکی دوست اتیست از سمت چپ کادر وارد می شوند و مردی با لباس قهوه ای از صفحه خارج می شود.

دوست اتیست (با خنده): داری می میری ...چی شده این طوری می خندی....

اتیست: هیچی (ادامه خنده)

دوست اتیست: معلومه!!!

اتیست: آخه الان {..} یه چیزی گفت...ترکوند...آقا می دونی چرا این اتاق بسیج وایرلس نداره کابل شبکه اش رو هم جمع کردند؟(ادامه خنده)

هردو با هم : نه!

اتیست: مثل این که یه دو ماه پیش این رییس قضیه اومده توی اتاق کاری داشته، کامپیوتر رو روشن می کنه و شروع می کنه به کار، می یا د یه چیزی دانلود کنه می بینه کامپیوتر پره، تا خرخره...می یاد یه چیزی پاک کنه فایل رو می گزده...می بینه ای دل غافل برادران و خواهران بسیجی چه کرده اند!!! در این عملیات مقدار زیادی فیلم سو.پ.ر کشف و ضبط می شه...

دوست اتیست واون یکی دوست اتیست در حال مرگ از خنده...

دوست اتیست: آخه من از این می سوزم که به {..} می گم بیا برو به خاتمی رای بده می گه این یارو دین و ایمون سرش نمی شه باز این احمدی نژاد یه چیزی سرش می شه.

و بعد در همین راستا که اینا که ادعا دارند خودش بدترند ده دقیقه صحبت می کنه، در تمام این مدت اون یکی دوست اتیست به گوشه ای زل زده و هیچی نمی گه.

حرف های دوست اتیست که تموم می شه، برای چند لحظه سکوت...

اون یکی دوست اتیست: (بدون ذره ای احساس در کلام ) بچه ها من ناراحت خودمونم، ما با اینا هر روز دست می دادیم، یعنی دستشون کثیف بود؟!!!

اتیست و دوست اتیست لحظه ای فکر می کنند و بعد صدای خنده ساختمان را می لرزاند.