ما آدم ها علممون یا نمی دونم فهممون به اندازه تجربه خودمونه؛یعنی حتی تجربه ی دیگران و نصیحت هاشون یا نویسنده ها و کتاباشون به این چیزما(همون فهممون)چیزی اضافه نمی کنه . شاید بگید خوب این که خیلی حرف مزخرفیه، این جوری که هیچ چیز پیشرفت نمی کرد، نه ! هرچیز دیگه ای کمک می کنه که سرعت تجربه زیاد بشه. هر کس هر چی می گه یا نظری که می ده از روی تجربه اشه. خوب پس نسبت به درک اون آدم اون حرف درسته(چون قاعدتا فقط خود شخص اصله!)
دیدید مثلا یک نفر می گه که من آدم بدشاندسی ام؟ بعد همه بهش می گن نه!!!!تو اشتباه می کنی...اصلا این حرفا معنی نداره تو فقط از نظر روانی در یک لوپ نگتیو گیر کردی!!!آخه یکی نیست بگه ک...ی تو اگه یکی از بد بختی های این بابا رو داشتی خود کوشی می کردی چرا زر می زنی؟!
اما من کلا قائل به اینم که آدما بیشتر وقتا مخصوصا توی علوم انسانی تجربه هاشون درسته. یعنی بستگی به تعداد نمونه ای که داشتن قابل اتکا توسط دیگرانه و برای خودشون هم چون نمونه شون صد در صد با عوامل دور و برشون می خونه پس کاملا قابل اعتماده.
حالا من توی این هفت هشت ماه یک سری تجربیات دارم که با توجه به اون ها در کمتر از دو هفته ی دیگه باید خود کشی کنم.
اولیش اینه که همه چیز مزخرفه، من آدم بدشانسیم، به درد هیچ چی نمی خورم و البته این مشکل من به تنهایی نیست و معمول آدم هایی که می شناسم از خودم بدترند، روی هیچ دوستی ای نمی شه حساب کرد، بهترین آدم های موجود فقط یکی دو ماه می تونند خودشون رو یک جور دیگه نشون بدند، با اومدن اوباما هم دنیا همون گوهی که بود هست، خاتمی بیاد یا نیاد میر حسین میاد و کروبی هم به اومدن هیچ ک..ی ای کاری نداره و حتما میاد و تنها چیزی که برای هیچ کس مهم نیست مملکته، بحران اقتصادی اگه همه جا رو به حراج بکشه، مطمئنا روی زندگی ما هیچ تاثری نداره، حتی کمی بدترش هم نمی کنه که باز یه شباهتی به آمریکایی ها داشته باشیم و ....
دومیش این که مگه تا حالا یادت میاد چیزی عوض شده باشه؟ از الان به بعد هم همینه...او بالایی ها تا ابد همینند!برو کشکت رو بساب!
دیدید مثلا یک نفر می گه که من آدم بدشاندسی ام؟ بعد همه بهش می گن نه!!!!تو اشتباه می کنی...اصلا این حرفا معنی نداره تو فقط از نظر روانی در یک لوپ نگتیو گیر کردی!!!آخه یکی نیست بگه ک...ی تو اگه یکی از بد بختی های این بابا رو داشتی خود کوشی می کردی چرا زر می زنی؟!
اما من کلا قائل به اینم که آدما بیشتر وقتا مخصوصا توی علوم انسانی تجربه هاشون درسته. یعنی بستگی به تعداد نمونه ای که داشتن قابل اتکا توسط دیگرانه و برای خودشون هم چون نمونه شون صد در صد با عوامل دور و برشون می خونه پس کاملا قابل اعتماده.
حالا من توی این هفت هشت ماه یک سری تجربیات دارم که با توجه به اون ها در کمتر از دو هفته ی دیگه باید خود کشی کنم.
اولیش اینه که همه چیز مزخرفه، من آدم بدشانسیم، به درد هیچ چی نمی خورم و البته این مشکل من به تنهایی نیست و معمول آدم هایی که می شناسم از خودم بدترند، روی هیچ دوستی ای نمی شه حساب کرد، بهترین آدم های موجود فقط یکی دو ماه می تونند خودشون رو یک جور دیگه نشون بدند، با اومدن اوباما هم دنیا همون گوهی که بود هست، خاتمی بیاد یا نیاد میر حسین میاد و کروبی هم به اومدن هیچ ک..ی ای کاری نداره و حتما میاد و تنها چیزی که برای هیچ کس مهم نیست مملکته، بحران اقتصادی اگه همه جا رو به حراج بکشه، مطمئنا روی زندگی ما هیچ تاثری نداره، حتی کمی بدترش هم نمی کنه که باز یه شباهتی به آمریکایی ها داشته باشیم و ....
دومیش این که مگه تا حالا یادت میاد چیزی عوض شده باشه؟ از الان به بعد هم همینه...او بالایی ها تا ابد همینند!برو کشکت رو بساب!