آری از کرامات ماست... می رویم آب و آتش، قطار می شویم و رد می شویم...آخرش همه خیسند جز ما...
پنجره ماشین را تا دسته باز می کنیم و دستمان را از پنجره بیرون می گذاریم تا خشک شویم...
*جوانی که زیاد شود، کم کم بچه می شوی.
*از بچه متنفریم.
*ریدم به کودک درون هر احمقی که ندونه کی باید چی کار کنه!